سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آموزش وبلاگ نویسی
همه فکر می‌کنند آنچه دست نیافتنی است در آسمان باید جست،عکس طلاییه طلائیه آن چیزی است که در سجاده بهدنبال آنی، طلائیه و گودال قتلگاهش عطر افشانی از نگاه معشوق به عاشق است. طلائیه بیت‌الغزل نا تمام دلدادگی است که شاه بیت آن قول مردانی است که می‌گویند: ما آتش عشقیم چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم.

طلائیه منطقه ایت است که بر سر در ورودی آن نوشته شده است. فاخلع نعیک انک بالوار المقدس الطوی و هر کس بی اختیار کفش‌های خود را در می‌آورد از دروازه‌ قرآن عبور می‌کد گویا با این کار تمام دنیا و مادیات را پشت سر می‌گذارد و یادر دنیایی می‌گذارد که اگر چه در ظاهر بیابانی بیش نیست ولی اگر چشم دل را باز کنی دشتی از شقایق‌ها را خواهی دید. رهسپار جمع دریادلانی می‌شنوم که با معرفت به این زیبایی دل زیبا پسند خود را به دست شهدا سپرده‌اند و باب گفت‌وگویی را می‌کنیم باچند تن از آنها محمد وفایی از خانه عکاسان همدان با اشاره به عظمت این منطقه می‌گوید: اولین باری است که به این سفر معنوی آمده‌ام، البته تا به حال صحبت‌های زیادی پیرامون سرزمین جنوب و دفاع مقدس شنیده بودم ولی زمانی که به اینجا آمدم توانستم فقط گوشه‌ای از این عظمت را نظارت کنم، گاهی اوقات فکر می‌کنم اگر الان زمان جنگ باشد و رزمنده‌ها در این سرزمین حضور داشته باشند، من هیچ گاه جرات نمی کردم که دوربین خود را بردارم و عکاسی کنم زیرا به نظر من حماسه‌ای که آنها آفریدند وسعش فراتر از عدسی دوربین است و امروز آمده‌ام که شاید بتوانم افق یک نقطه از آن حماسه راثبت کنم.

او می‌گوید ما باید به تاریخ 8 سال دفاع مقدس خود افتخار کنیم، من خود به عنوان نسل بعد ازانقلاب فکر می‌کنم هیچ کاری برای شهدا انجام نداده‌ام و ای کاش در عرصه‌های مختلف هنری، فیلم، نمایش وعکس فرهنگ دفاع مقدس و خاطرات آن دوران توجه بیشتری شود.

محمد پور آذر از نیشابور نیز در مورد انگیزه حضورش در این منطقه می‌گوید: همه ما انسان‌ها زمانی که به دنیا آمدیم فطرتی پاک داشتیم که کاملاً آسمانی بود ولی در این دنیا زمینی شده‌ایم ظواهر و مادیات تمام وجودتان را فراگرفته است و این منطقه به خاطر قداستش مکان مناسبی است تا انسان از دنیای مادیات جدا بشود و لحظه ای به خود و شهدا فکر کند تا شاید بتواند به انسانیت برسد و خدایی شود.

طیبه فرهادی ازتهران هم صحبت دیگر ماست. وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است می‌گوید: خاک طلائیه برای من خاک مقدس و عزیزی است. با دیدن وسعت منطقه وعبور اززیر دروازه قرآن به یاد روزی افتادم که با آب و آینه و قرآن همسرم شهید ابوذر منصور نژاد را برای رفتن به جبهه بدرقه کردم زمانی که می‌استید کاسه آب را بردارم همسرم از ریختن آب پشت سرش ممانعت کرد و گفت: پشت سر مسافر که قصد برگشت دارد آب می‌ریزند ولی شاید این باردیگر برگشتی نباشد. او رفت و کاسه آب روی طاقچه باقی ماند به خانه پدرم رفتم روزها انتظارش را می‌کشیدم.

بعد از گذشت چند ماه و با به دنیا آمدن فرزندم وقتی به خا نه خودمان برگشتم، کاسه آب را روی طاقچه دیدم ولی این بار دیگر آبی در آن نبود، گویی آب نیز طاقت ماندن در قفس دنیا را نداشت و آسمانی شد و من ماندم و 14 سال انتظار...

در این مدت خاک طلائیه میزبان پیکر همسرم شده بود و چه زیبا این خاک امانت دار خوبی بود و من بر این خاک پاک بوسه می‌زنم.

حال با دیدن این سرزمین یادمادران و همسرانی افتاده ام که شاید هنوز هم منتظرند و امیوارم همراه این انتظار قدمی نیز در ترویج مسیر و اهداف آنها برداشته باشیم.

وی در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کند زیر لب می‌خواهند

پس از 14 سال غریبی و بی‌نشانی خدای خواست در غربت باقی فانی و پس از چندی از آن پیکر پاک پلاکی بازگشت و استخوانی

منبع این مطلب سایت خبرگزاری بسیج بود.



  • کلمات کلیدی : طلاییه، جبهه، جنگ
  • نوشته شده در  سه شنبه 88/6/17ساعت  4:8 عصر  توسط اعضای کلاس وبلاگ نویسی 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آداب تلاوت قرآن
    قدر فاطمه!
    با لاخره دم خروس در مجلس پیدا شد !
    مطلب اول
    نکات تفسیری
    [عناوین آرشیوشده]